دلار دوباره افسار پاره کرد؛ مسئول بالا و پایین رفتن دلار و طلا کیست؟

نوسانات شدید ارزی، وابستگی کامل به اخبار خارجی و نبود برنامه مدون از سوی دولتمردان تصویر آشفتهای از سیاستگذاری ارزی کشور ترسیم کرده که اعتماد عمومی به مدیریت کشور را مخدوش می کند.
خبرگزاری مهر؛ گروه اقتصاد _ علی فروزان فر؛ بازار ارز ایران روزهای پرتلاطم و پرابهامی را تجربه میکند؛ نوسانات شدید، وابستگی کامل به اخبار خارجی و نبود برنامه مدون از سوی دولت و بانک مرکزی، تصویر آشفتهای از سیاستگذاری ارزی کشور ترسیم کرده است؛ تصویری که نه تنها اقتصاد، بلکه اعتماد عمومی را نیز دستخوش تلاطم کرده است. بازار ارز ایران به معنای واقعی کلمه در وضعیت «رهاشدگی» قرار دارد. نوسانات پرشتاب نرخ دلار و واکنشهای هیجانی به کوچکترین اخبار خارجی، نشاندهنده فقدان راهبرد، بیتدبیری و بیثباتی در سیاستهای ارزی کشور است.
در چند ماه گذشته، دلار سه پرش پیاپی را تجربه کرد؛ در گام نخست، پس از انتخاب ترامپ در میانه آبان ۱۴۰۳، نرخ دلار که زیر ۷۰ هزار تومان بود، به سرعت وارد کانال ۷۰ هزار تومان شد و طی کمتر از دو ماه با رشدی نزدیک به ۲۰ درصد، به آستانه ۸۲ هزار تومان رسید.
در گام دوم، با آغاز رسمی دوره جدید ریاستجمهوری آمریکا و بازگشت تهدیدها و فشار حداکثری، نرخ ارز با رشدی بیش از ۱۷ درصد از کانال ۸۰ هزار تومان خداحافظی کرد و به بالای ۹۴ هزار تومان رسید.
اما اوج بیثباتی در گام سوم رخ داد؛ با افزایش تهدیدات نظامی آمریکا، دلار در کمتر از یک ماه به کانال ۱۰۰ هزار تومانی وارد شد و حتی تا ۱۰۶ هزار تومان هم بالا رفت.
نکته عجیبتر، سقوط ناگهانی قیمت ارز تنها با اعلام خبر آغاز مذاکرات بود؛ قیمتی که در دو هفته، بیش از ۲۵ درصد کاهش یافت و از ۱۰۶ هزار تومان به زیر ۸۰ هزار تومان رسید. حال دوباره، صرفاً با یک تغییر در زمان مذاکرات، نرخ دلار از مرز ۸۵ هزار تومان عبور کرده است.
این فراز و فرودهای حیرتانگیز، یک واقعیت تلخ را فریاد میزنند: بازار ارز ایران به جای آنکه تابع منطق اقتصادی یا مبتنی بر سیاستگذاری شفاف باشد، بهشدت شرطی و وابسته به اخبار سیاسی است. این وضعیت، عملاً اقتصاد را گروگان بیعملی دولت و بیثباتی ساختاری کرده است.
در این میان، بانک مرکزی و دولت نه تنها هیچ برنامه مشخصی برای مدیریت انتظارات و آرامسازی بازار ندارند، بلکه با انفعال خود، مسئولیت را به گردن «انتظارات تورمی» و فضای روانی جامعه میاندازند؛ گویی هیچ ابزار و ارادهای برای کنترل بازار ندارند.
سوال بنیادین اینجاست: وقتی نرخ ارز در عرض دو هفته با یک خبر، ۲۵ درصد نوسان میکند، اساساً جایگاه و نقش نهاد سیاستگذار اقتصادی چیست؟ اگر بازار قرار است با شنیدن و نشنیدن اخبار اداره شود، پس جای کارشناسی، سیاستگذاری هدفمند و مدیریت علمی کجاست؟
بازار ارز به حال خود رها شده و عملاً در دستان بازیگران بیرونی و اخبار فضای مجازی میچرخد؛ واقعیتی تلخ که میتواند پایههای اقتصادی کشور را بیش از پیش سست کند.